تووی تاریکیِ شب ، آه در جریان بود
زل زدم به آسمون ، عینکم دودی شد
با صدایِ زنگ در ، یهو بارون بارید
دستای خونه پُر از ، گل داووی شد
ماه از راه رسید ، روی راه پله نشست
دکمه های قلبِ من ، دونه دونش گل شدن
گفتم این یه معجزست ، خیره شد به آسمون
همه ی ستاره ها ، دونه دونه گل شدن
درباره این سایت